بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«دیر زمانی است که پیشینه، تاریخ شهرسازی و باستانشناسی تهران نادیده گرفته شده است. تا بدانجا که اکنون موزهای یا مرکزی به نام تهرانشناسی نداریم. کانون کوچکی هم در دههی گذشته برای تهرانشناسی شکل گرفته بود، از میان رفته است، بیآنکه نهاد پژوهشی و فرهنگی جای آن را گرفته باشد. در حالیکه تهران حق بزرگی برگردن مدیریت شهری و مردمی دارد که از گوشه و کنار آمدهاند و در اینجا زندگی میکنند. شهر تهران بهسادگی شکل نگرفته که ما اینگونه آن را رها کردهایم. این شهر تاریخ پر فراز و نشیب دارد و سختیها دیده است. بگذریم از اینکه پس از انقلاب، گستردگی بیرون از قوارهای پیدا کرده و پروژههای تجاری، تکتک آثاری که هویت تاریخی تهران را شکل میدادند، از میان برده است.» زندگی زیرزمینی تهرانیها
افروند سپس از نخستین مسافر اروپایی یاد کرد که تهران را از نزدیک دیده است و گزارشی از دیدار خود را در سفرنامهاش بهیادگار نوشته است. افروند گفت:«در دورهی تیموریان، جهانگردی اروپایی، بهنام «کلاویخو» از تهران گذر میکند و این روستا را، برای نخستینبار، شهر مینامد. کلاویخو در ژوییه ١٤٠٤ میلادی به تهران میرسد و در آنجا میزبانش را چشمبهراه خود میبیند. او مینویسد که بر گرد تهران دیواری نیست و جای خرم و فرحزایی است. هرچند آب و هوای آن بسیار گرم است. این توصیفی است که کلاویخو از تهران بهدست میدهد. در روزگار شاه تهماسب صفوی، حصاری، با ١١٤ برج، گرداگرد تهران کشیده میشود.» تهران و خندق این شهر به گفتهی افروند، از نوشتههای تاریخی آن دوره درمییابیم که «عودلاجان» کهنترین محلهی تهران بوده و یکی از کانونهای جمعیتی بهشمار میرفته که ارگ حکومتی را هم دربرمیگرفته است. او گفت: «محلهی دوم؛ بازار تهران است که پیشینهی آن به دورهی صفوی میرسد. گفتهاند که برجهای تهران، در فاصلهی ٥٠ گامی همدیگر ساخته شده بودند. افزون بر اینکه خندق بزرگی نیز دور تا دور تهران کنده بودند. در جنوب تهران دروازهی سپاهان ساخته شده بود که نزدیک به میدان اعدام کنونی است. در شمال، دروازهی شمیران دیده میشد که خیابان امیرکبیر امروزی است. در خاور دروازه دولاب بود که نزدیک به بازار شاپور است، و در باختر دروازه قزوین جای داشت که نزدیک به میدان قیام است.» نخستین ارگ سلطنتی تهران را کریمخان زند ساخت موریه: تهران در خور سنجش با اصفهان نیست به سخن افروند، در زمان فتحعلیشاه قاجار یک مامور انگلیسی به نام «جیمز موریه» به تهران میآید. او برای تهران ٦ دروازه نام میبَرد. ٤ دروازه همان است که پیشتر نام بردیم. ٢ دروازهی دیگر، یکی نزدیک بابهمایون کنونی است و دیگری دروازه راهآهن. موریه تهران را هرگز در خور سنجش با شهری همانند اصفهان نمیداند و مینویسد که تنها ٢ میدان دارد و ٣-٤ مدرسه. از ٢ بنای سلطنتی هم یاد میکند که یکی «قصر قجر»(زندان قصر کنونی) بوده است و دیگری «نگارستان»، که اکنون در شمال میدان بهارستان است. از این توصیف موریه، و دیگر مسافران اروپایی، درمییابیم که در دورهی فتحعلیشاه، تهران، دستکم از دید بهداشتی، وضعیت خوشایندی نداشته است. در دورهی محمدشاه، جانشین فتحعلیشاه، جمعیت تهران به ١٠٠ هزار تَن می رسد. گسترش تهران از زمان ناصرالدینشاه افروند آغاز گسترش پی درپی شهر تهران را به دورهی میانی سلطنت قاجاریه پیوند داد و گفت:«توسعهی بنیادی تهران در زمان ناصرالدینشاه قاجار روی داد. اعتمادالسلطنه، منشی او، مینویسد که چون جمعیت تهران رو به فزونی گذاشت، ناصرالدینشاه در سال ١٢٦٨ دستور داد ٢٠٠ باب خانه در بیرون حصار تهران بسازند و باغات بیرون حصار را کسی به نام «معمارباشی» بسپارند تا او زمینها را به مردم بفروشد. در سال ١٢٨٤ مهندسی فرانسوی به تهران آورده میشود تا برپایهی الگوی شهر پاریس، تهران را توسعه دهد. در همین سال خندقی به درازای ٣ فرسخ، پیرامون تهران کشیده میشود و شاه دستور میدهد که پایتخت را «دارالخلافهی ناصری» بنامند. اما این نام پایدار نمیماند و پس از ناصرالدینشاه بهکنار نهاده میشود. در همین زمان است که محلهی چالمیدان در جنوب عودلاجان و نیز محلهی سنگلج شکل میگیرد. افزون براینکه آمار باریکبینانهای از سوی «میرزا عبدالغفار نجمالملک» از تهران فراهم میشود. نجمالملک از استادان برجستهی دارالفنون بود.» فزونی جمعیت تهران از دههی ٤٠ به گفتهی افروند در دههی ٤٠ و ٥٠، شمار جمعیت تهران فزونی میگیرد و پیامد آن نادیده گرفتن چارچوبهای هنرمندانهی معماری است، و نیز ساخت شهرکهایی پیرامون تهران. همانند: نارمک، گیشا و نازیآباد. او گفت: «این روند پس از انقلاب نیز ادامه مییابد. تا بدانجا که استراتژی روشنی برای نگهداری بافت تاریخی تهران دیده نمیشود.» |
نظرات شما عزیزان: